بشر به دنیا که میآید، ذهنش خالی و فاقد دانش است؛ امّا دلش صندوقچهای پر از کشش است؛ کشش به سوی انواع لذّتها و منافع؛ این نوع کششها را غرائز میگوییم که خور و خواب و خشم و شهوت و جاه و غرور و انواع دیگری را شامل میشود؛ بشر در محاصرهی این غرایز مانند قایق کوچکی در میان یک دریای متلاطم و توفانی است که هر لحظه به سویی رانده میشود؛ این غرایز و جذّابیتها اعمّ از قدرت و ثروت و شهوت و زینت، بسیار نیرومندند و مهار آنها جدّیت و هوشیاری و زحمت بسیار میخواهد:
از دل و از دیدهات بس خون رود
تا زتو این معجبی بیرون شود!
امّا به رغم نیرومندی، دستکم در نگرش اسلامی، «ارزش» اخلاقی ندارند و اگر در چارچوب آموزههای دینی و حقوق دیگران، تصفیه نشوند به خودی خود پوچ و بلکه ویرانگرند؛ البته حکم به ویرانگری این غرایز، وقتی است که بر تعالیم اسلامی و حقوق دیگران، ترجیح یابند و نه در موقعیت پیرو، بلکه در جایگاه فرمانده و رهبر قرار گیرند؛ اما مشکل همین جاست که نیرومندی و تحریکپذیری سریع آنها، کنترل آنها و فروکشیدنشان از جایگاه فرماندهی، آسان نیست؛ بهویژه که محرّکهای بیرونی نیز برای خروشاندن آنها فراوان و رنگارنگ است!
این غرائز، حالت خودتشدیدکنندگی نیز دارند و چنین نیست که با دستیابی به آنها، رضایت و قناعت حاصل شود و معمولاً حالت فازی دارند و با دستیابی به آنها، سطح قبلی که پیشتر مطلوبیت داشت جذابیت خود را از دست میدهد و فاز بالاتر، مطرح و خواستنی میشود و هر سطح از کامروایی با ایجاد دلزدگی نسبت به سطح پایینتر و تحریک به سوی سطح بالاتر، سبب نوعی تعارض و بحران برای ما میشود و ما را گرفتار نوعی عطش و اعتیاد و افراط میسازد که تعادل روانی و احساس آرامش و خوشبختی را از ما میستاند! مهار این غرایز و نظم دهی به آنها در چارچوب فضایل اخلاقی و دینی، آدمی را از بازیچگی کامجوییهای مادی و عوارض خطرناک آن نجات میدهد و سیستم عصبی و روانی را چنان تنظیم میکند که ترک لذت، خودش لذّتی جدید اما متعالی و سازنده میشود که فرد را از خرسندی درونی و احساس ارزشمندی برخوردار میسازد و آدمی چنان تکامل مییابد که حرکت بر مسیر فضیلت و خدمت و عبادت را سبب سعادت میشمارد: «لئیمان از طعام لذّت میبرند و کریمان از اطعام!»
چنین مینماید که ارزشمندی و سازندگی روزه، همین جاست؛ روزه درافتادن با نیرومندترین سائقها و غرایز برای موزون کردن آنها با ارزشها و فضایل معنوی و اجتماعی است؛ روزه، پیش از هر چیز، امکان انسانی زیستن و مهار غرایز حیوانی را اثبات میکند و بر نظر کسانی که تربیت دینی را به علت اصالت و قوت غرایز، ناممکن میشمارند خط بطلان میکشد و توان بشر برای زندگی بر مبنای فضیلت را اثبات میکند و سعادت واستاندن شخصیت از حکومت غرایز را به وجدان آدمی میچشاند!
روزهگر چه به ظاهر، محدودیت است اما در واقع، عین رهایی و از جنس پرواز و تمرین انسانیت است؛ انسانیتی که حالت فازی و پله پله دارد و هر مرحله از آن، سبب افتخار به مرحله قبلی و اشتیاق به سطح برتر را میآفریند و سراسر، رضایت و سعادت است...!
نظرات